English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6959 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
card image U تصویر کارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
image U پیکر
image U تندیس
after image U پس دید
image نقش کردن
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
image U شبیه سازی
image U نگار
image U تصور خیالی
image U منظر
image مجسم کردن
image U تصویر الکتریکی
image U تصویر ذهنی
image U عکس هوایی
image U مجسمه شکل
image U نقش
image U کپی از طرح یا تصویر اصلی
image U کپی دقیق از فضایی از حافظه
image [ناحیه ای از میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند.]
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
image U فشرده سایز داده یک تصویر
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image [برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
image [وسیله ورودی که متن ها یا رسم ها یا عکس ها را به حالت دیجیتال و قابل خواندن ماشین تبدیل میکند.]
image [وسیله عکاسی الکترونیکی که سیگنالی تولید میکند به مجموعهای از نورها.]
image U وسیله تنظیم تایپ که میتواند کاغذ Postscript را پردازش کند و خروجی با ruolution بالا تولید کند
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
image U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
image [دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
image U تصور سیما
image U پندار
image U تصویر
image پنداره
image U خوب شرح دادن
self image U خویشتن شناسی
self image U تجسم نفس واعمال خود
self image U پیش خودمجسم سازی
image U منعکس کردن
image U عکس
image U مجسمه
image U شمایل
image U تصویر کردن
image U نشان دادن تصویر
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
image U صورت
image well U چاه مجازی
image U مجسمه
image U تمثال
image U شکل
image line U هدایت تصویر
image of interference U تصویر انترفرنس
image orthicon U لامپ تصویر اورتیکون
image force U قوه تصور
image erection U راست کردن تصویر
image erection U درست کردن تصویر
image field U حوزه تصویر
image plate U الکترود تصویر
image field U میدان تصویر
image printer U چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
image processing U تصویر پردازی
image plane U سطح تصویر
image potential U پتانسیل تصویر
image interpreter U مفسر عکس
image formation U تصویر سازی
image formation U تولید تصویر تصویر
image frequency U فرکانس تصویر
image format U اندازه شیشه عکاسی
image iconoscope U لامپ تصویر ایکونوسکپ
image impedance U ناگذرایی ماهیتی
image impedance U امپدانس تصویر
image impedance U مقاومت مشخصه تصویر
image intensification U تقویت تصویر
image interpreter U متخصص خواندن عکس هوایی
image inversion U برگردانی تصویر
image line U خط تصویر
image format U اندازه فیلم عکاسی
image element U نقطه تصویر
image effect U اثر تصویر تلویزیون
image contrast U کنتراست تصویر
image cintraction U شکستگی تصویر
image cintraction U انقباض تصویر
image converter U مبدل تصویر
image changer U مبدل تصویر
image carrier U حامل تصویر
image brightness U روشنایی تصویر
image enhancement U جلوه دادن تصویر
display image U نمای تصویر
double image U تصویر مضاعف
image aerial آنتن تصویر
idealized image U تصویر ارمانی
holographic image U نمایی از شی سه بعدی
image contrast U درجه خاکستری تصویر
image control U کنترل تصویر
image drift U تاب خوردن تصویر
image drift U رانش تصویر
image distortion U اعوجاج تصویر
image distortion U شکستگی تصویر
image band U باند فرکانس تصویر
image distance U عرض تصویر
image dissector U لامپ تقطیع تصویر
image displacement U تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون
image displacement U اشتباه تصویر یا خطای تصویربرداری دستگاه
image detail U جزئیات تصویرتلویزیون
image detail U جزء تصویر
image degradation U کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
image deflection U انحراف تصویر
image coordinates U مختصات تصویر
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
image formation U تصویر سازی
primordial image U صورت ازلی
off screen image U تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
mental image U تصویر ذهنی
memory image U تصویر یاد
intermediate image U تصویر میانی
image point U نقطه تصویر
image transmission U انتقال تصویر
image transformation U تبدیل تصویر
image test U تست تصویر
image test U ازمایش تصویر
image speard U گسترش تصویر
public image U تصور عمومی
public image U تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
real image U تصویر حقیقی
sharp image U تصویر شفاف
sharp image U تصویر واضح
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
spitting image <idiom> U درست مثل
printed image U شکلعکسچاپی
virtual image U تصویر مجازی
verbal image U تصویر ذهنی کلامی
scanned image U تصویر پوشیده
reverse image U تصویر وارونه
retinal image تصویر شبکیه ای
image speard U انتشار تصویر
image retention U ضبط تصویر
image reversal U واژگونی تصویر
image response U رفتار فرکانس تصویر
image response U پاسخ تصویر
image resolution U تجزیه تصویر
image reproduction U تولید مجدد تصویر
image registration U ترام تصویر
image registration U ثبت تصویر
image ray U پرتو تصویر
image ray U شعاع تصویر
image ratio U نسبت تصویر
image quality U کیفیت تصویر
image reversal U نقض تصویر
image reversal U برگشت تصویر
image scale U مقیاس تصویر
image space U فضای تصویر
image source U منبع تصویر
mirror image U تصویر قرینه
mirror image تصویر آیینه ای
image sinusoidally U تابیدگی تصویری
image side U جهت تصویر
image shift U جابجایی تصویر
image sharpness U خطوط مورب تحت زاویه معین
image sharpness U ترام تصویر
image shape U کادر تصویر
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
body image U تصویر بدن
image processing U پردازش تصویر
ID card U کارت شناسایی
greetings card U کارتتبریک
card U برگ
ID card U شناسنامه
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card U کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card U ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card U سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card U مین فلز برای تختههای مدار
card U ماشین پرداخت پارچه
card U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card U امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card U یک کارت پانچ
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card U تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card U قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card U ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card U بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card U برگه
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card U وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card U ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card U ورق
card U ورق بازی گنجفه
card U روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card U کارت
card U بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card U خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card U کارت ویزیت بلیط
card U برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card U پنبه زنی
card U ورق بازی کردن
Recent search history Forum search
1منظور از projections در این جمله چیست؟
1CVV2 Code
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com